سلام دوستان!
امیدوارم این ایام کاملا براتون پربرکت واقع بشه؛امابعد
یک سوال:«اگه بهتون بگن آیا حاضری تو یه غسال خونه، کنار یک مرده یک شب رو تا صبح سرکنی؟» جوابتون چیه؟
احتمالا باید بگین:« مگه احمقم که همچین کاری کنم!»
حالا اگه بهتون بگن:«آیا حاضری با یک آدم زنده و سالم در غسال خانه یک شب رو سر
کنی؟جواب چیه؟
احتمالا جوابتون مثبت هست؛میگین:«اینجوری با اون فرد صحبت میکنم و یک جوری
شب رو به صبح میرسونم.»
لطفا دچار توهم نشید!
چند وقت پیش داشتم کتاب«روزه دریچه ای به عالم معنا» از استاد «اصغر طاهر زاده رو میخوندم که چیزای جالبی دستگیرم شد؛
خیلی مهم هست که قبل از انجام هرکاری به نتیجه اون کار فکر کنی و هدفت رو از اون کار مشخص کنی.
خب،ما30روز و هر روز 17-18ساعت روزه میگیریم که چی بشه؟که به چه برسیم؟(حالا بماند که محصول روزه گرفتن خیلی از ما فقط گشنگی و تشنگی هست)
آقا مخلص کلام :ما سی روز ماه مبارک رو روزه میگریم که روح خودمون رو بر بدنمون مسلط کنیم و به عبارتی بدنمون تابع اوامر روح و فطرتمون بشه و این میسر نمیشه مگر اینکه بتونی این خندق بلا(!) رو گرسنه نگهداری تا به حالتی از انقطاع از دنیا برسی؛اینکه از بحث اول.
حالا بحث دومم چیه؟اینه:
خیلی ها میگن:
روزه قوای بدنی رو تحلیل میکنه،آدم که بادهن روزه نمیتونه درس بخونه،بره سر کار و...
ما به این آدما میگیم:عزیزم!شما توهم زدی!
مگه امیرالمونین(ع)بادهن روزه در خیبر روز از جا نکند.مگه روز عاشورا حضرت اباعبدالله تو اون جنگ سنگین روزه نبودند؟مگه خیلی از رزمنده ها بادهن روزه نمیجنگیدن؟ و...
ریشه همه این افکار،«توهم»هست که در مقابل عقل قرار گرفته؛
قدیمی ها قصه ی عبرت آموزی دارند میگن:
«بین یک مار و یک زنبور مکالمهای صورت گرفت، زنبور ادعا کرد زهرِ من کشنده تر از زهرِ تو است ولی چون هیکلم کوچک تر است آدمها باورشان نمی آید که زهر من می میراند و چون مُردن را به خودشان القاء نمی کنند، زهر من تأثیر واقعی اش را نمی کند و این ترس مردم از هیکل توست که مردم را میکشد و نه زهر تو. بالاخره بنا شد برای اثبات ادعای زنبور برنامهای ترتیب دهند. قرار بر این شد هر دو بروند در کلونِ - قفل قدیمی- درِ باغی کمین کنند تا وقتی که باغبان آمد و انگشت خود را داخل کلون کرد که در را باز کند، روز اول مار انگشت باغبان را نیش بزند و زنبور بیرون بپرد و روز دوم کار را برعکس کنند، همین کار را کردند. در روز اول، باغبان یک مرتبه احساس کرد چیزی دستش را گزید، دستش را بیرون آورد و دید زنبوری پر زد و رفت، یک کمی مقاومت کرده ودستش را مکید و رفت دنبال کارش، پیش خود گفت زنبور بود و چیزی نبود. روز بعد، زنبور نیش زد و مار خودش را از سوراخ نشان داد، باغبان فریاد زد وای! مار دستم را گزید، و بیهوش شد.»
یک سوال:«به فردی میگن آیا حاضری تو یه غسال خانه، کنار یک مرده بخوابی؟!»اون میگه عمرا همچین کاری کنم.
حالا به همین فرد میگن:«حاضری با یک آدم زنده در غسال خانه یک شب رو سر کنی؟جواب اون فرد مثبت هست؛میگه:«اینجوری با اون فرد صحبت میکنم و یک جوری شب رو به صبح میرسونم.»
همه میدونیم که از لحاظ عقلی آدم مرده هیچ کنش و واکنشی رو نمیتونه انجام بده و به قولی بی آزار هست.
اما این آدم زنده است که توانایی آسیب زدن به شمارو داره.
پس مشخص میشه که ترسیدن انسان از یک جسد هیچ استدلال عقلی نداره و انسان دچار وهم و تلقین شده است.
روزه ماه رمضان هم انسان را نه تنها ضعیف نمیکنه بلکه اگر خودمون بخواهیم ،روح و جسممون توسط روزه تقویت میشه و درهای حکمت به روی شخص صائم گشوده میشه...
ببخشیداگه مطلب طولانی شد-ان شاءالله خدا به همه ی ما طعم روزه واقعی رو بچشونه...
((این نوشته یک جورایی برداشتی بود از کتابکتاب«روزه دریچه ای به عالم معنا» از استاد «اصغر طاهر زاده))
خب،ما30روز و هر روز 17-18ساعت روزه میگیریم که چی بشه؟که به چه برسیم؟(حالا بماند که محصول روزه گرفتن خیلی از ما فقط گشنگی و تشنگی هست)
آقا مخلص کلام :ما سی روز ماه مبارک رو روزه میگریم که روح خودمون رو بر بدنمون مسلط کنیم و به عبارتی بدنمون تابع اوامر روح و فطرتمون بشه و این میسر نمیشه مگر اینکه بتونی این خندق بلا(!) رو گرسنه نگهداری تا به حالتی از انقطاع از دنیا برسی؛اینکه از بحث اول.
حالا بحث دومم چیه؟اینه:
خیلی ها میگن:
روزه قوای بدنی رو تحلیل میکنه،آدم که بادهن روزه نمیتونه درس بخونه،بره سر کار و...
ما به این آدما میگیم:عزیزم!شما توهم زدی!
مگه امیرالمونین(ع)بادهن روزه در خیبر روز از جا نکند.مگه روز عاشورا حضرت اباعبدالله تو اون جنگ سنگین روزه نبودند؟مگه خیلی از رزمنده ها بادهن روزه نمیجنگیدن؟ و...
ریشه همه این افکار،«توهم»هست که در مقابل عقل قرار گرفته؛
قدیمی ها قصه ی عبرت آموزی دارند میگن:
«بین یک مار و یک زنبور مکالمهای صورت گرفت، زنبور ادعا کرد زهرِ من کشنده تر از زهرِ تو است ولی چون هیکلم کوچک تر است آدمها باورشان نمی آید که زهر من می میراند و چون مُردن را به خودشان القاء نمی کنند، زهر من تأثیر واقعی اش را نمی کند و این ترس مردم از هیکل توست که مردم را میکشد و نه زهر تو. بالاخره بنا شد برای اثبات ادعای زنبور برنامهای ترتیب دهند. قرار بر این شد هر دو بروند در کلونِ - قفل قدیمی- درِ باغی کمین کنند تا وقتی که باغبان آمد و انگشت خود را داخل کلون کرد که در را باز کند، روز اول مار انگشت باغبان را نیش بزند و زنبور بیرون بپرد و روز دوم کار را برعکس کنند، همین کار را کردند. در روز اول، باغبان یک مرتبه احساس کرد چیزی دستش را گزید، دستش را بیرون آورد و دید زنبوری پر زد و رفت، یک کمی مقاومت کرده ودستش را مکید و رفت دنبال کارش، پیش خود گفت زنبور بود و چیزی نبود. روز بعد، زنبور نیش زد و مار خودش را از سوراخ نشان داد، باغبان فریاد زد وای! مار دستم را گزید، و بیهوش شد.»
یک سوال:«به فردی میگن آیا حاضری تو یه غسال خانه، کنار یک مرده بخوابی؟!»اون میگه عمرا همچین کاری کنم.
حالا به همین فرد میگن:«حاضری با یک آدم زنده در غسال خانه یک شب رو سر کنی؟جواب اون فرد مثبت هست؛میگه:«اینجوری با اون فرد صحبت میکنم و یک جوری شب رو به صبح میرسونم.»
همه میدونیم که از لحاظ عقلی آدم مرده هیچ کنش و واکنشی رو نمیتونه انجام بده و به قولی بی آزار هست.
اما این آدم زنده است که توانایی آسیب زدن به شمارو داره.
پس مشخص میشه که ترسیدن انسان از یک جسد هیچ استدلال عقلی نداره و انسان دچار وهم و تلقین شده است.
روزه ماه رمضان هم انسان را نه تنها ضعیف نمیکنه بلکه اگر خودمون بخواهیم ،روح و جسممون توسط روزه تقویت میشه و درهای حکمت به روی شخص صائم گشوده میشه...
ببخشیداگه مطلب طولانی شد-ان شاءالله خدا به همه ی ما طعم روزه واقعی رو بچشونه...
((این نوشته یک جورایی برداشتی بود از کتابکتاب«روزه دریچه ای به عالم معنا» از استاد «اصغر طاهر زاده))
در پناه حق باشید-یاعلی...